
به گزارش انرژی و نیرو، در شرایطی که بسیاری از تحلیلگران منتظر بودند قیمت نفت تحتتاثیر نگرانیها از اختلال در عرضه، جهش قابلتوجهی را تجربه کند، شاخص برنت تنها برای مدتی کوتاه به بالای ۷۷ دلار رسید و سپس به زیر ۷۰ دلار بازگشت. این وضعیت در تضاد کامل با واکنشهای گذشته بازار به بحرانهای مشابه در خاورمیانه است؛ زمانی که حتی تهدید لفظی بستن تنگه هرمز یا یک انفجار در تاسیسات نفتی منطقه، بازار را با شوک ناگهانی روبه رو میکرد.
اکنون بازار در برابر تنشهای نظامی منطقهای نشانی از اضطرابهای گذشته را ندارد و رفتار معامله گران نفت، بیشتر بر پایه شواهد لحظهای، دادههای ماهوارهای و محاسبه احتمال واقعی اختلال در عرضه استوار شده است. این دگرگونی در رفتار بازار نه تنها بازتابی از رشد فناوری و شفافیت اطلاعات است، بلکه نشانهای از تغییر وزن ریسکهای ژئوپلیتیک در معادله قیمتگذاری نفت محسوب میشود. در چنین شرایطی، بررسی دقیق آنچه بازار از این بحران آموخته، میتواند به دو سوال پاسخ دهد: ۱. آیا این خونسردی حاصل منطق است یا توهم؟ ۲. پیامدهای آن برای آینده اوپک پلاس، واشنگتن و بازیگران کلیدی انرژی چیست؟
این گزارش که بر مبنای تحلیلهای مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی (CSIS - Center for Strategic and International Studies) از معتبرترین اندیشکدههای سیاسی و امنیتی در ایالات متحده آمریکا تنظیم شده، چهار درس کلیدی بحران اخیر را با نگاهی تحلیلی بررسی میکند. این اندیشکده بر مسائل مهم بینالمللی مانند تغییرات ژئوپلیتیک، بحرانهای خاورمیانه و تحولات انرژی تمرکز داشته و تلاش میکند چالشهای پیش روی جهان را بررسی و راه حلهایی برای آنها پیشنهاد دهد.
از حمله به تاسیسات نفتی آرامکوی عربستان در سال ۲۰۱۹، تا جنگ روسیه و اوکراین، درگیریهای مکرر میان اسرائیل و حماس و اکنون حمله به خاک ایران، بازار جهانی نفت نشان داده که بدون مشاهده مستقیم و مستند اختلال در صادرات یا حمل ونقل، حاضر به پرداخت «پریمیوم ریسک» نیست. در گذشته، تنها شایعهای از بسته شدن تنگه هرمز یا انفجار در یک پایانه صادراتی، میتوانست جهش ۵ تا ۱۰ دلاری قیمت را رقم بزند؛ اما امروز، معامله گران بیش از هر زمان دیگری به دادههای لحظهای متکیاند: تصاویر ماهوارهای از پایانههای بارگیری، ردیابی لحظه به لحظه نفتکش ها، اطلاعات دوربینهای حرارتی و گزارشهای دقیق موجودی انبارها، همگی نقش مهمی در مهار واکنشهای هیجانی دارند.
این پارادایم جدید باعث شده بازار رویکردی مبتنی بر «ببین و باور کن» اتخاذ کند؛ به عبارت دیگر، تا زمانی که افت صادرات در آمارهای رسمی یا دادههای قابل راستی آزمایی دیده نشود، قیمت جهشی نخواهد کرد. البته این وضعیت ممکن است باعث ایجاد نوعی تعلل در واکنش بازار شود، به گونهای که در صورت بروز یک اختلال واقعی و ناگهانی، جهش قیمتی شدیدتر، اما با دوام کمتر رخ دهد؛ چراکه بازار از پیش خود را آماده نکرده است.
در دهه گذشته، انقلاب نفت شیل در آمریکا و سرمایهگذاریهای پرشتاب در پروژههای جدید برزیل، گویان، کانادا و حتی ساحل آفریقا، به تدریج وابستگی بازار جهانی به اوپک پلاس را کاهش داده است. ایالات متحده که روزگاری واردکننده خالص نفت بود، اکنون در جایگاه بزرگترین تولیدکننده جهان ایستاده و در مقاطع زیادی از سال، حتی صادرکننده هم شده است.
این تغییر بنیادین، به ویژه در دورههای پرتنش، نوعی اعتماد به نفس ژئوپلیتیک برای واشنگتن ایجاد کرده و امکان اعمال تحریمهای گستردهتر علیه کشورهایی، چون ایران، روسیه و ونزوئلا را فراهم آورده؛ به گفته بن کیهیل، تحلیلگر مرکز مطالعات راهبردی، این اعتماد به «جرات عملیاتی» دولت آمریکا در مواجهه با ریسکهای انرژی منجر شده است. با این حال، این پشتوانه شیل آن قدرها هم پایدار نیست.
کاهش تعداد دکلهای حفاری، محدودیتهای مالی شرکتهای شیل، فشارهای زیست محیطی و افت نرخ بازده پروژهها باعث شده رشد تولید شیل نسبت به سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ به شدت کند شود. در این شرایط، اگر تنشها ادامه دار شوند و تحریمهای هم زمان علیه ایران، روسیه و ونزوئلا به افت عرضه واقعی منجر شوند، ظرفیت مازاد جهانی ممکن است زودتر از تصور تحلیل گران از بین برود و جسارت واشنگتن به سرعت رنگ ببازد.
پس از توافق داوطلبانه نوامبر ۲۰۲۳، هشت کشور بزرگ عضو اوپک پلاس تعهد دادند تا ۲ میلیون و ۲۰۰هزار بشکه در روز از تولید خود را کاهش دهند؛ اما دادههای جدید نشان میدهد که این کاهشها تا سپتامبر ۲۰۲۵ تقریبا به طور کامل بازگردانده میشود. گرچه افزایش مصرف تابستانی در کشورهای حاشیه خلیج فارس بخشی از این عرضه را جذب میکند، اما تراز بازار در فصل پاییز و زمستان شکننده خواهد شد. از سوی دیگر، میزان رشد تقاضا که دبیرخانه اوپک حدود ۱ میلیون و ۳۰۰هزار بشکه در روز برآورد کرده، به شدت به وضعیت اقتصاد چین، نرخ بهره آمریکا و بحرانهای سیاسی در اروپا وابسته است.
در صورت محقق نشدن این رشد خوشبینانه، اوپک پلاس در دوراهی سختی قرار میگیرد: یا باید با افزایش عرضه برای حفظ سهم بازار رقابت کند که ممکن است باعث افت قیمتها شود؛ یا تولید را کاهش دهد تا از کف قیمتی دفاع کند که در این صورت ممکن است بازار سهم بیشتری را به تولیدکنندگان غیراوپکی بسپارد. این آزمون واقعی برای اوپک پلاس احتمالا در پاییز با شفاف شدن چشم انداز اقتصادی جهان خود را نشان خواهد داد؛ جایی که چک سفید امضای بازار ممکن است نقد نشود.
در سالهای اخیر، امارات و عربستان تلاش کردهاند با سرمایهگذاریهای کلان در انرژیهای نو، گردشگری، فناوری و پروژههایی مانند نئوم خود را به عنوان مقاصد جدید سرمایهگذاری جهانی معرفی کنند. ثبات ژئوپلیتیک، رکن کلیدی این برند جدید اقتصادی است؛ اما تنشهایی مانند حمله اسرائیل به ایران یا تهدیدهای سایبری تهران، میتوانند این تصویر را به سادگی مخدوش کنند. حتی اگر صادرات فیزیکی نفت قطع نشود، سایه ناامنی بر آبراه ها، پایانه ها، یا مراکز داده میتواند اعتبار منطقه به عنوان مکانی امن برای سرمایهگذاری را خدشه دار کند.
تجربه حمله حوثیها به آرامکو در سال ۲۰۱۹ یا حملات پهپادی به زیرساختهای نفتی امارات، نشان داد که سرمایهگذاران به هرگونه نشانهای از بی ثباتی، واکنشی شدید نشان میدهند. اگر حملات سایبری، تهدیدهای دریایی یا درگیریهای نظامی ادامه پیدا کند، جذب سرمایه و تامین مالی پروژههای نفتی سختتر و پرهزینهتر میشود و اقتصاد عربستان و امارات را تحت فشار قرار میدهد.
بازار نفت نشان داده تا زمانی که اختلالی عینی در بشکههای صادراتی رخ ندهد، از شوکهای ژئوپلیتیک هراسی ندارد. این وضع به سود مصرفکنندگان و علیه سیاست مداران ماجراجوست؛ اما توهم امنیت همیشگی میتواند پرهزینه باشد، زیرا ظرفیت مازاد واقعی جهان محدود و شکننده است.
برای اوپک پلاس، دو سوال اساسی در ماههای آینده مطرح است: آیا تقاضا توان هضم عرضه اضافی را دارد؟ اگر نه، چه کسی اول از بازی کاهش قیمت پا پس میکشد؟ پاسخ به این پرسشها مسیر قیمتها در ۲۰۲۶ را رقم خواهد زد؛ قیمتی که همچنان در سایه تصمیمات تهران، ریاض و واشنگتن تعریف میشود، حتی اگر بازار تظاهر به بی تفاوتی کند.
منبع: دنیای اقتصاد