
به گزارش انرژی و نیرو، نگاهی به آمارهای بینالمللی نشان میدهد که این قبیل ادعاها، معمولا اغراق آمیز یا کاملا نادرستاند. برای مثال، مصرف سرانه برق در ایران حدود ۳٬۶۰۰ کیلووات ساعت در سال است، در حالی که در بسیاری از کشورهای اروپایی این عدد بالاتر از ۵ هزارکیلووات ساعت است. در حوزه گاز نیز اگرچه ایران جزو مصرفکنندگان بزرگ دنیاست، اما هنوز با کشورهایی مثل چین یا ایالاتمتحده فاصله زیادی دارد. اما نکته مهمتر این است: حتی اگر مصرف انرژی در ایران بالا باشد، بخش عمدهای از این مصرف نه حاصل اسراف شخصی، بلکه نتیجه ساختارهای ناکارآمد در تولید و مصرف انرژی است.
در ایران، بسیاری از کالاهای مصرفی که مردم به آنها دسترسی دارند، انرژی بر و کم کیفیتاند. یخچال، کولر، ماشین لباس شویی و پکیجهای گرمایشی داخلی عموما استاندارد بالایی در مصرف انرژی ندارند. در عین حال، واردات لوازم کم مصرف و باکیفیت خارجی با تعرفههای بالا و محدودیتهای شدید روبهروست. در چنین شرایطی، مردم حق انتخاب زیادی ندارند. وقتی در خانه تان یک کولر گازی غیراستاندارد دارید، ناگزیر مصرف برقتان بالا میرود؛ نه از روی میل، بلکه از روی اجبار.
مثالی بارزتر، صنعت خودروسازی کشور است. خودروهایی که در ایران تولید میشوند -از پراید و تیبا گرفته تا شاهین و تارا – نه تنها از نظر ایمنی، طراحی و کیفیت، پایینتر از استانداردهای جهانی هستند، بلکه مصرف سوخت بالایی هم دارند. این خودروها در بسیاری از موارد بیش از ۸ لیتر بنزین در هر ۱۰۰ کیلومتر مصرف میکنند، در حالی که خودروهای استاندارد اروپایی با نیمی از این مصرف حرکت میکنند. مساله زمانی جالبتر میشود که بدانیم اغلب این خودروها اساسا بازار صادراتی ندارند. به بیان ساده تر، تولیداتی که حتی کشورهای همسایه هم حاضر به خرید آنها نیستند، در داخل با قیمتی گزاف و مصرف بالا به مردم تحمیل میشوند و بعد همان مردم بابت مصرف بنزین مورد ملامت قرار میگیرند.
واقعیت این است که بحران امروز انرژی در ایران، نتیجه سالها سیاستگذاری نادرست است؛ از توزیع بی حساب یارانهها گرفته تا جلوگیری از واردات کالاهای باکیفیت، غفلت از توسعه انرژیهای تجدیدپذیر و حمایت بی قید و شرط از تولیدکنندگانی که حاضر به ارتقای کیفیت محصولات خود نیستند. این روند در همه دولتها کمابیش ادامه داشته و امروز نتیجه اش شده ناترازی در تولید و مصرف انرژی، خاموشیهای مکرر، قطعی گاز و فشار اقتصادی بر مردم. با وجود همه اینها، مقصر اصلی بحران، نه آن که ساختارها را ایجاد کرده، بلکه مردمی معرفی میشوند که چارهای جز استفاده از همین محصولات ندارند. اصلاح وضعیت انرژی در ایران یک ضرورت است؛ اما نه با گرفتن انگشت اتهام به سمت مردم. اگر قرار است قیمت برق و گاز افزایش یابد یا الگوی مصرف تغییر کند، اول باید زیرساختهای آن فراهم شود. برخی راهکارها عبارتند از:
اگر قیمت برق و گاز بالا میرود، ولی حقوق بازنشستگان، معلمان و کارمندان ثابت میماند، نتیجه چیزی جز فشار اقتصادی و نارضایتی نخواهد بود. افزایش قیمت انرژی تنها زمانی منطقی است که همزمان با آن، عدالت در توزیع درآمد و حمایت از اقشار آسیب پذیر برقرار شود. بحران انرژی ایران با سرزنش مردم حل نمیشود. مردم، در این ساختار ناکارآمد، بیشتر قربانیاند تا مقصر. اصلاح وضعیت باید از بالا آغاز شود؛ با تغییر نگاه مدیران، اصلاح سیاستهای صنعتی و تجاری، ارتقای کیفیت تولید داخلی و اعتماد به مردم از راه صداقت و شفافیت. مردمی که سالها بار ناکارآمدیها را به دوش کشیدهاند، مستحق شنیدن حقیقتاند، نه فرافکنی.
منبع: دنیای اقتصاد