
به گزارش انرژی و نیرو، دهه گذشته برای صنعت گاز ایران، دهه صعود تولید و توسعه زیرساخت بود. سهم نیروگاهها از گاز همواره از ۷۰ میلیارد مترمکعب بالاتر رفت و سوزاندن مازوت و گازوئیل به حداقل رسید؛ اما آمار نشان میدهد حتی در فاصله پیک تابستان ۱۴۰۳، سقف تولید عملی برق فاصله جدی با ظرفیت اسمی دارد. به بیان ساده، هر عدد افزایشی در تزریق گاز لزوماً معادل افزایش عملی عرضه برق به مردم و صنعت نیست. چرا این پارادوکس رقم خورده و موتور تولید برق عملی چرا نمیچرخد؟ در ادامه این گزارش به عوامل ایجاد این پارادوکس پرداختهایم.
در حالی که ظرفیت اسمی نیروگاههای حرارتی کشور از ۷۶ هزار مگاوات گذشته، تولید عملی در روزهای پیک از ۵۶ تا ۶۰ هزار مگاوات عبور نمیکند. این شکاف مزمن با وجود امید به افزایش خوراک گاز حل نشده است. خاموش یا نیمهخاموش بودن بخش عمدهای از نیروگاههای سیکل ترکیبی و حرارتی، به روایت فعالان صنعت، ریشه در مشکلات فنی، اقتصادی و مدیریتی دارد.
امروز سهم زیادی از توان نصبشده نیروگاهی کشور را نیروگاههایی با عمر بالای ۲۵ سال، کارایی پایین و ضریب آمادهبهکاری زیر ۸۰ درصد شکل میدهند. حتی زمانی که خوراک گاز به وفور برسد، این واحدها بهدلیل اتلاف انرژی، ضعف تجهیزات و فرسودگی ساختار، نمیتوانند رقم قابل توجهی به برق عملی بیفزایند؛ موضوعی که صنعت برق طی سالها از قبول هزینه فنی-مدیریتی آن طفره رفته است.
در نبود بودجه کافی و نظام منسجم نگهداری و تعمیرات پیشگیرانه (PM)، اوضاع بیشتر نیروگاههای دولتی، بنا به گفته فعالان، از «مدیریت به شرط خرابی» تبعیت میکند. این رویکرد یعنی تنها هنگام وقوع نقص یا خاموشی اضطراری چارهاندیشی میشود. حاصل این روش، کمبود شدید تولید عملی حتی با وفور گاز است.
باتوجه به مشوقها و تعرفههای ویژه برای صنایع انرژیبَر، سطح عمومی الگوی بهرهوری در تولید برق کشور پایین مانده. سرمایهگذاری در بازسازی نیروگاهها و پروژههای افزایش راندمان پیوسته به تعویق افتاده و توان واقعی تحویلی به شبکه رشدی متناسب با مقدار خوراک گاز نداشته است.
نرخگذاری پایین فروش برق به صنایع و مردم باعث کاهش منابع درآمدی نیروگاهها شده و هیچ انگیزهای برای تعمیرات، تزریق فناوریهای نو و بازسازی باقی نگذاشته است. در واقع، صنعت برق در باتلاق سیاستهای دستوری، امکان مدیریت بهینه خوراک گاز و تبدیل به برق بیشتر را عملاً از دست داده است.
حتی در ماههای اوج مصرف، سیاستهای توزیع خوراک بین نیروگاهها بهویژه نیروگاههای با راندمان بالاتر فاقد شفافیت است. بعضاً اولویت با واحدهای نزدیک پایتخت یا نیروگاههای خاص است و واحدهای کمبازده یا مناطق دوردست سهم مطلوبی نمیگیرند. این عدم توازن هم موجب اتلاف منابع و هم تشدید بحران خاموشی میشود.
«رسول جعفری» یکی از مدیران اسبق واحد بهرهبرداری نیروگاههای گازی کشور میگوید: این یک سوءتفاهم بزرگ است که افزایش خوراک گاز الزاماً به معنی افزایش واقعی تولید برق است. بسیاری از نیروگاههای ما به دلیل فرسودگی، نبود قطعات، یا حتی نقایص فنی، آماده جذب این خوراک نیستند یا فقط بخشی از ظرفیتشان را عملیاتی میکنند. گاز هست، اما برق عملی به شبکه تحویل داده نمیشود.
وی ادامه میدهد: اکثر نیروگاههای دولتی یا حتی واگذار شده به نیمهخصوصی با کمبود جدی بودجه تعمیرات و خرید قطعات روبهرو هستند. تعرفه پایین برق و بدهیهای سازمانهای دولتی به نیروگاهها باعث شده سرمایهگذاری در افزایش راندمان اساساً رخ ندهد. نیروگاه با تکنولوژی دهه ۷۰ عملاً با نیمی از ظرفیت اسمی میچرخد.
وی در پاسخ به این سوال که نقش تعمیرات اساسی و مدیریت نگهداری چقدر اهمیت دارد؟ خاطرنشان میکند: در دنیا، حداکثر ۶۰ روز زمان اورهال برای هر واحد نیروگاهی در سال تعریف میشود تا ظرفیت عملی از دست نرود. ولی در ایران گاهی اورهال به سال آینده و سال بعد موکول میشود. این یعنی تجمع عیبها، افزایش توقف و کاهش تولید عملی. بخشی از گاز فقط وارد محوطه نیروگاه میشود و خروجی ندارد.
وی خاطرنشان میکند: بسیاری اوقات بهدلیل ملاحظات غیرکارشناسی، گاز به واحدهایی داده میشود که راندمان پایینی دارند یا حتی در نزدیکی شبکه انتقال نمیتوانند تمام ظرفیتشان را تحویل دهند. باید سیاست واگذاری خوراک بر مبنای راندمان و نزدیکی به مراکز عمده مصرف بازنگری شود.
وی در ادامه در پاسخ به این سوال که خروج صنایع انرژیبَر از بازار یارانه برق تا چقدر میتواند کمک کند؟ پاسخ میدهد: حتماً اگر تعرفه واقعی برق برای صنایع انرژیبَر اجرا شود و بخشی از درآمد صرف اورهال و بازسازی نیروگاهها شود، درصد بالایی از ظرفیت خوابیده فعلی وارد مدار میشود. الان سود نیروگاهها صرف جبران ضررهاست؛ نه توسعه واقعی تکنولوژی و بهرهوری.
وی میگوید: ادامه همین روند یعنی افزایش کسری عملی برق حتی با رشد گاز. ناترازی فقط عدد گاز نیست؛ ظرفیت عملی نیروگاهها، فناوری، نگهداری و سیاستگذاری علمی در توزیع خوراک هم سهم فراوانی دارد.
افزایش تولید گاز کشور و حتی تأمین بیسابقه خوراک نیروگاهی، در غیاب نوسازی، تعمیرات اساسی و مدیریت مالی اصولی در صنعت برق، هیچ تأثیری بر رشد واقعی تولید عملی برق نداشته است. صنعت برق ایران قربانی مدیریت غیرعلمی، نگاه کوتهنگر و سیاستهای نادرست تعرفهگذاری است؛ تا زمانی که این زنجیره ناکارآمد اصلاح نشود، هرگونه افزایش خوراک گاز یعنی فرصتسوزی مضاعف نه امنیت بیشتر شبکه.
منبع: خبرگزاری مهر